فرض کنید من با تحصیلات دکترای روانشناسی بالینی، در یک دوره مراقبتهای ویژه چشم که مخصوص عموم است شرکت کنم، چندین کتاب تخصصی بخوانم و در همه کنفرانسهای مرتبط با چشم پزشکی شرکت کنم؛ دانشی که به دست می آورم به من این اجازه را می دهد که در مورد چشم پزشکی نظر بدهم؟ و یا کسی می پذیرد که چشم او را معاینه کنم و به او پیشنهاد عینک یا هر نوع معالجه ای بدهم؟ آیا صلاحیت این را دارم که توصیه تخصصی در باب چشم پزشکی بدهم؟
پس چرا روانشناسی، مشاوره و کوچینگ به زمینی تبدیل شده که هر کسی با گذراندن یک دوره آموزشی، با مهارتهای سخنوری و با تواناییهای فروش و بازاریابی می تواند هر محتوایی را به روح و روان و ذهن افراد تزریق کند؟
ممکن است به سازمان نظام روانشناسی و مشاوره انتقاداتی وارد باشد و حتما همکاران ما در نظام و در دانشگاهها در صدد حل مشکلات و اختلافاتی هستند که در هر خانواده ای پیش می آید ولی به کسی که به صورت آکادمیک، روانشناسی و رشته های مرتبط نخوانده؛ چطور به خود اجازه می دهد در مورد سازمانی متشکل از این همه متخصص و تحصیلکرده نظر دهد و یا آن را زیر سوال ببرد؟
آیا من صلاحیت زیر سوال بردن سازمان نظام پزشکی را دارم؟ قطعا جواب خیر است.
روانشناسی زرد یعنی مخاطبی که حرفهای قشنگ و غیر علمی را بر علم و سختیهایش ترجیح می دهد، روانشناسی زرد از آن جایی می آید که ما بدون دانستن پیشینه علمی افراد به آنها اعتماد می کنیم؛ فارغ از اینکه تخصص و علم، فراتر از زیبا حرف زدن و سخنوری است.
روانشناسی زرد را بشناسید و بدانید با هر مدرک انگلیسی زبانی، نمی شود روانشناس و مدرس و مشاور و کوچ شد.
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست...
در هیچ جای دنیا، کسی بدون مجوزهای رسمی اجازه تدریس و آموزش در حیطه های مرتبط با روانشناسی و مشاوره را ندارد، ولی اینجا ایران است!
حرکت شایسته نظام روانشناسی را ارج می نهم و از همکاران علمی و دانشگاهی استدعا دارم اختلافات را کنار بگذارند، شخصی سازی نکنند و روانشناسی، مشاوره و کوچینگ را به متخصصان آن بسپارند.
باشد که روان، جسم و ذهن افراد نیز مانند جسمشان ارزشمند شود و جامعه ما، هر متاعی را با اسمهای جذاب و زیبا نپذیرد.
دکتر آسیه اناری
_ روانشناس بالینی کودک و نوجوان
_ عضو کمیسیون بالینی کودک و نوجوان نظام روانشناسی و مشاوره
_ عضو هیئت مدیره انجمن روانشناسی بالینی کودک و نوجوان
_ مدرس دانشگاه
نظرات کاربران