رابطه بین کودک و والدین یکی از محافظتکنندهترین، محبتآمیزترین و پربارترین روابطی است که انسان تجربه میکند. اما برای برخی افراد این تجربه با خشم و تنفر از پدر و مادر همراه است. چنین زخمهای روانشناختی اغلب فراتر از کودکی و نوجوانی میرود و تنفر از والدین در بزرگسالی هم ادامه مییابد.
هیچ لیست جامعی از روشهایی که کودک ممکن است توسط آنها از لحاظ احساسی لطمه ببیند، وجود ندارد اما به طور کلی دلایلی که کودک به خاطر آن ممکن است از مادر و پدرش متنفر شود شامل موارد زیر میشود:
1. حضور نداشتن فیزیکی و احساسی والدین. ممکن است آنها نه بهطور عمدی بلکه تحت تاثیر نقطهضعفها و کمبودهای احساسی خود از فرزندانشان غفلت کنند.
2. آزار جسمی، ذهنی یا سواستفاده جنسی
3. حمایت نکردن والدین از کودک در برابر زورگویی یا سواستفاده
4. اطمینانخاطر ندادن به کودک برای اینکه کودک احساس کند ارزشمند است و لیاقت دوست داشته شدن را دارد.
5. انتظار بیش از حد از کودک یا کنترل بیش از اندازه او
6. برچسب زدن به کودک به دلیل داشتن روحیه حساس
7. انتقاد مداوم از کودک
8. حمایت نکردن والدین از فرزندان برای دنبال کردن یک رابطهی عاشقانه، سبک زندگی یا انتخاب شغل
برای ارزیابی اینکه آیا پدر و مادر سمی داشته اید یا نه می توانید تست "آیا والدینم سمی هستند؟" را انجام دهید.
تنفر از والدین در بزرگسالی عواقب ویرانگری دارد. افرادی به هر دلیلی که از پدر یا مادر خود عصبانی هستند آگاهانه یا ناآگاهانه ممکن است:
گذشته را رها نمیکنند و نمیتوانند برای خوشحالی خودشان کاری انجام دهند
نمیتوانند احساسات خود را بروز دهند در نتیجه در حفظ روابط صمیمانه به مشکل میخورند
اعتماد به نفس ندارند. به اینکه آیا ارزشمند و خواستنی هستند شک دارند و فرصتهای زندگیشان را خراب میکنند
همان کارها و رفتارهایی را با فرزندان خودشان میکنند که والدینشان با آنها کرده بودند. بنابراین، چرخه درد عاطفی را ادامه میدهند
بدون اینکه موفقیتهایشان در زندگی را در نظر بگیرند، به خودکشی فکر میکنند
برای مشاهده جزئیات بسته آموزشی روی عکس کلیک کنید
چگونه میتوان از بند احساسات دردناک گذشته رها شد وقتی هنوز عوامل این درد (والدین)، بخشی از زندگی فعلی شما هستند؟
هدف از راهکارهایی که در ادامه به آنها اشاره میکنیم این است که به شما کمک کنند تا خشم و تنفر از والدین را رها کرده و زندگی خود را پس بگیرید. با این حال، هیچ راهی وجود ندارد که برای همه مناسب باشد. هر رابطهای متفاوت است و عوامل پیچیده بیشماری را شامل میشود. لطفاً از مواردی که برای شما مفید است استفاده کنید و بقیه موارد را کنار بگذارید.
1. به خشم خود از والدین اعتراف کنید: شاید در برههای از زندگی، انکار وضعیت تنها راهکار شما بود. شما بدون پنهان کردن دردتان از دیگران و حتی از خودتان نمیتوانستید زندگی روزمرهتان را پیش ببرید. اما در نهایت، باید خود را با ناامیدی شدید از نداشتن رابطهای مطلوب با والدین وفق دهید. اولین قدم برای رهایی از گذشته، تأیید ماهیت غم انگیز گذشته خود با والدین و درک این موضوع است که حق دارید عصبانی باشید. البته به این دلیل که شکست خوردهاید نباید تقصیر را به گردن کسی دیگری بیندازیم و انگشت اتهام را سمت دیگران بگیریم.
آنچه در گذشته اتفاق افتاده است نتیجه یک آسیب بین نسلی است. شاید والدین شما نیز در دوران کودکی با شرایط مشابهی روبرو شده اند و این تنها رفتاری است که آنها یاد گرفتهاند.
کنار گذاشتن گذشته به نفع شماست و اینکار را به خاطر خود انجام میدهید نه بخاطر فرد دیگری. شما صاحب داستان خود هستید و حق دارید آن را بگویید. هرچه بیشتر بتوانید درباره تنفر از پدر و مادر خود با اعضای خانواده، دوستان صمیمی یا درمانگران صحبت کنید، راحتتر میتوانید خشم از والدین را رها کنید و به زندگی ادامه دهید.
2. در مورد صدمهای که دیدهاید با دیگران صحبت کنید: صحبت با والدین در مورد اتفاقات کودکی شما که باعث صدمات عاطفی آزگار شده است می تواند یکی از قدرتمندترین و شفابخشترین گفتگوها باشد. شاید شما در بزرگسالی بتوانید کودکان درون والدین خود که زمانی جوان و درمانده بودند را ببینید.
البته این راهکار همیشه ممکن نیست. بعضی والدین حالت تدافعی بیشتری دارند و ممکن است هرگز به آنچه انجام دادهاند، اعتراف نکنند. آنها تقریباً میدانند که شما را ناکام گذاشتهاند و احساس گناه احتمالاً باعث میشود آنها حالت دفاعی بیشتری داشته باشند.
تلاش برای متقاعد کردن آنها به اینکه مرتکب اشتباه شدهاند، فایدهای ندارد. گاهی اوقات، هرگز نمیتوان عدالت را برقرار کرد و شما باید راههای دیگری پیدا کنید تا خود را با گذشته وفق دهید. از مقایسه آنچه شما در کودکی داشتهاید و آنچه دیگران داشتهاند، دست بردارید.
3. حد و مرز برای والدین خود مشخص کنید: شما میتوانید جرئت داشته باشید و برای والدین خود حد و مرزهایی تعیین کنید. در دوران کودکی نمیتوانستید از خانه و خانواده فرار کنید یا برای دفاع از خود دیواری دورتان بکشید. اما به عنوان یک فرد بالغ مستقل، توانایی نه گفتن، دور شدن و به حداقل رساندن ارتباط با آنها را دارید.
در ابتدا، از انجام اینکار احساس ناراحتی میکنید. والدین شما احتمالاً با انتقاد کردن و ایجاد احساس عذاب وجدان در شما، در برابر این تغییر مقاومت میکنند. اما میتوانید راهی پیدا کنید که به آنها بگویید باید با احترام با شما رفتار کنند و دیگر نمیتوانند بر تصمیمات مهم زندگی شما تأثیر بگذارند.
از همه مهمتر، شما باید به تواناییهای خود در ایستادن روی پای خود ایمان داشته باشید. به محض تعیین حد و مرزها، باید کاری کنید تا هر دو طرف مسئولیتپذیر باشند. اگر آنها نتوانند به نیازتان به تنهایی و خودمختاری احترام بگذارند، می توانید تعامل و ارتباط با آنها را محدود کنید.
اگرچه در ابتدا این کار سخت به نظر میرسد، اما نفع بیشتری دارد. همچنین لازم نیست که برای همیشه باشد. گاهی اوقات، فقط با محدود کردن تماس برای یک دوره زمانی، به خود زمان و فضا میدهید تا نظم و ترتیب و اعتماد به نفس خود را بدست آورید.
4. به خود عشق بورزید: در پایان، شما میخواهید از پل کینه و تنفر از پدر و مادر عبور کنید و به آرامش برسید. اما هر چقدر که این حرف کلیشهای بنظر برسد، شما ابتدا باید خودتان را دوست داشته باشید، خوبیها، بدیها و توانایی خود برای دوست داشتن و عصبانیت خود نسبت به دیگران را بپذیرید. شما باید خود را بخاطر ناتوانی در بخشش دیگران ببخشید. شما سزاوار زندگی بدون بار عاطفی منفی هستید.
وقتی قلب خود را به روی فردا باز میکنید، به تدریج خواهید فهمید که دیگر تحت تأثیر تجربیات گذشته نیستید. با یک رویکرد آگاهانه برای کنترل خشم و عصبانیت نسبت به والدین، احساس می کنید، سرانجام میتوانید روابط خود با آنها را بر پایه احترام و درک متقابل ترمیم کنید.
اگر کاری که انجام میدهید باعث شود تا عاشقانه والدین خود را دوست بدارید، پس این راه ارزشش را داشت. در غیر این صورت، میدانید که تلاش کردهاید و اصلا احساس پشیمانی نخواهید کرد.
5. خودشناسی و یادگیری مهارتهای فردی: قطعاً خودشناسی و یادگیری مهارتهای فردی و ارتباطی می تواند در فرآیند پذیرش آنچه در کودکی شما اتقاق افتاده است و فراموش کردن رفتارهای والدین به شما کمک کند.
6. از یک روانشناس و درمانگر کمک بگیرید: کمک یک روانشناس متخصص در روند فرو خوردن خشم از مادر و پدر و فراموش کردن گذشته ای که والدین برای شما رقم زدهاند می تواند بسیار تسهیل کننده باشد. اگر همه این احساسات را تجربه میکنید، نگران نباشید. شما میتوانید به خودتان کمک کنید. یـــاســان با داشتن بهترین متخصصان روانشناسی کشور امکان ارائه مشاوره آنلاین و حضوری را برای شما فراهم کرده است. برای دریافت وقت مشاوره و ارزیابی کلیک کنید.
همچنین دکتر آسیه اناری، روانشناس بالینی در بسته آموزشی "مقابله با آسیبهای والدین سمی؟" به شما کمک می کند که از این شرایط خارج شوید. برای مشاهده بسته آموزشی بر روی عکس پوستر بالا کلیک کنید.
شیوه دریافت وقت مشاوره
لطفا برای دریافت وقت مشاوره از روانشناسان مرکز مشاوره یاسان از ساعت 9 تا 19 با دو شماره زیر تماس بگیرید يا از طریق واتساپ پیام دهید. راحت ترين مسير براي فارسی زبانان خارج از کشور ارسال پيام از طریق واتساپ است.
1. حضور نداشتن فیزیکی و احساسی والدین: ممکن است آنها نه بهطور عمدی بلکه تحت تاثیر نقطهضعفها و کمبودهای احساسی خود از فرزندانشان غفلت کنند.
2. آزار جسمی، ذهنی یا سواستفاده جنسی
3. حمایت نکردن والدین از کودک در برابر زورگویی یا سواستفاده
4. اطمینانخاطر ندادن به کودک برای اینکه کودک احساس کند ارزشمند است و لیاقت دوست داشته شدن را دارد.
5. ادامه مطلب را در سایت مرکز مشاوره یاسان بخوانید.
1. گذشته را رها نمیکنند و نمیتوانند برای خوشحالی خودشان کاری انجام دهند
2. نمیتوانند احساسات خود را بروز دهند در نتیجه در حفظ روابط صمیمانه به مشکل میخورند
3. اعتماد به نفس ندارند. به اینکه آیا ارزشمند و خواستنی هستند شک دارند و فرصتهای زندگیشان را خراب میکنند
4. ادامه در سایت مرکز مشاوره یاسان
1. به خشم خود از والدین اعتراف کنید
2. در مورد صدمهای که دیدهاید با دیگران صحبت کنید
نظرات کاربران
نانا جواهری
پسرم با تمام محبتهایی که بهش کردم میگه ازت متنفرم
پاسخ به نظر کاربر
مرکز مشاوره یاسان
مادر عزیز! قطعاَ شنیدن این حرف از زبان فرزندتان خیلی دردناک است به شما حق میدهیم ناراحت شوید، اما سعی کنید مقابله به مثل نکنید و حرفهایی مثل "شیرم رو حلالت نمیکنم" یا "من این همه برات زحمت کشیدم" را به پسرتان نگوید. در عوض سعی کنید با آرامش و مدارای بیشتری رفتار کنید و در عین حال خود را سرگرمی کنید تا با افکار آزار دهند خود را مشغول نکنید. در نهایت اینکه می توانید از شخصی که مورد قبول شما و فرزندتان هست، کمک بگیرید تا با پسرتان صحبت کند و علت این رفتارش رو جویا شود.
پاسخ به نظر کاربر
ناشناس
به جای ادای مظلوما رو درآوردن بشینید ببینید چیکار کردید که اون فکر کرده که باید این حرفو بزنه.
پاسخ به نظر کاربر
ببین چیکار کردی که بچت بهت میگه ازت متنفرم من خودم 1۸ سالمه من میدونم چرا اینجوری گفته ولی خودت برو ببین چه گ...ی خوردی
پاسخ به نظر کاربر
علیرضا
دمتون گرم، حرف دلم رو زدید. من هم 19 سالمه و از موجوداتی به اسم والدین بیزارم!
پاسخ به نظر کاربر
عالی
پاسخ به نظر کاربر
جای خالی
والدینم از بچگی سهل انگاری می کردن و من همیشه متوجه داشتن رابطشون می شدم. این در من تاثیر گذاشت و بلوغ زودرس شدم. در صورتی که چیزی از خودارضایی نمی دانستم این عمل را از مادرم یاد گرفتم. اخر والدینم خیلی سهل انگار بودند و هستند. برای همین هم به این گناه کشیده شدم این گناه به قدری در من تاثیر بد داشت که کودکی پر استرسی داشتم و همچنین دچار ضعف حافظه ی شدید شدم. تازه ترک کردن این عادت هم مشکل دیگری برایم شد. به طوری که روزانه خودم را لعنت می کنم. من از آنها متنفرم. نمی توانم بگویم آنها من را بزرگ کرده اند. نسبت بهشان بی حس و عاری از هرگونه احساسی هستم در شرایط من حکم چیست ؟ اگر اشتباه می کنم لطفا به من بگویید تا با این حس کنار بیایم.
پاسخ به نظر کاربر
مرکز مشاوره یاسان
دوست عزیز! شرایط شما قابل درک است. این احساسات با توجه به شرایطی که تجربه کردید، طبیعی است اما قطعاً بر روی زندگی شخصی، اجتماعی و روابط شما تاثیر منفی میگذارد. توصیه ما این است که در اولین فرصت به یک روانشناس مراجعه کنید تا به کمک او بتوانید آسیبهای دوران کودکی خود را درمان کنید. لطفاً این مسئله را جدی بگیرید.
پاسخ به نظر کاربر
حامد
من هم از پدر و مادرم متنفرم نمیتونم تحملشون کنم نمی دانم باید چه کار کنم خدا یا به من فراموشی عطا کن
پاسخ به نظر کاربر
مهدیه صادقی
من از مادر پدرم متنفرم و انقدر زیاد متنفرم ازشون که فقط منتظرم با سن قانونی برسم و برم به زندگی خودم برسم ، مطمئنم وقتی اون روز برسه دیگه حتی نگاهشون هم نمیکنم .. گاهی اوقات میگم ای کاش اصلا مادر پدر نداشتم ازشون متنفرم تو دل و قلبم کینه ای ازشون دارم که قابل گفتار نیست من نیاز به هیچکدوم از کارهاشون ندارم .. 💔
پاسخ به نظر کاربر
Daniel
منم مثل تو هم واقعا نمیدونم چه کار کنم
پاسخ به نظر کاربر
سمیرا
پدر و مادر من رو تنبیه جسمی میکردن و نمیتونم خاطرات تلخم رو فراموش کنم و اون هارو مسبب ضعف های روانیم میدونم و دوست دارم حافظهم رو از دست بدم تا اون لحظات دیگه برام تداعی نشن و همیشه به این فکر میکنم اگر طور بهتر و با روش های مناسب تربیت میشدم سرنوشت دیگه ای داشتم و به خاطر تنبیه ها و کوتاهی ها و تحقیر هایی که در حقم شده از اون ها نفرت دارم.
پاسخ به نظر کاربر
مرکز مشاوره یاسان
دوست عزیز بسیار متاسفیم و امید واریم مواردی که در این مطلب آمده برای شما مفید باشد. البته به شما توصیه می کنیم حتما از روانشناس یا مشاور کمک بگیرید. چراکه چنین گذشته ای قطعا تاثیر منفی بر زندگی فعلی شما خواهد.
پاسخ به نظر کاربر
مبینا
من از پدر مادرم متنفرمم من بچه که بودم متوجه حتا رابطه اونها میشدم حالا اینا به کنار که باخودم راه اومدم اونا هیچوقت منو درک نمیکردن و نمیکنن خستم شدم به مولا از مادرم آنقدر متنفرم که میشه گفت چرا اونها همیشه بدترین صدمه هارو به من زدن بدترینشون ولی اینجا فقد یکی بود که همیشه درکم میکرد اونم خواهرم بود که اگر نبود من دق می کردم از دست اینا
پاسخ به نظر کاربر
مبی
منکه خواهر ندارم چیکار کنم خیلی بی کسم خیلی اذیتم میکنن😭
پاسخ به نظر کاربر
همونم که حتی سایه هم نداشت...
حالا من یه خواهر و یه برادر دارم چه گلی به سرم زدن ،بعد از پدر و مادرم از اونها متنفرم.خیلی اذیتم میکنن از چغلی منو کردن پیش پدر و مادرم گرفته تا غیبت کردن پیش اشنا و غریبه راجع به من. همون بهتر که خوار برادر نداری
پاسخ به نظر کاربر
دخترتنها
سلام . مادری مهربان و دلسوز دارم ولی در رابطه با دردودل های من خیلی برخورد خشنی داره . مثلا من میرم کارمیکنم میام ی جمعه میخام استراحت کنم خالم اینا با بچه های کوچیکش با شوهرش میاد اینجا وقتیم که بحث راه میندازم میگه اینجا خونه تو نیست چندساله که میگه من از اینکه به فکر من نیس و بفکر خواهرشه بدم میاد هرجورکه بگم صحبت کردم ولی متاسفانه اونا عزیزترن و من از ۱۷سالگی دارم رنج میبرم🤦🏻♀️امروز بهش گقتم ازدواج کردم دیگه نمیام و نیا خونم. کلا دارم ناراحتی اعصاب میگیرم افسردگیم که گرفتم
پاسخ به نظر کاربر
مرکز مشاوره یاسان
سلام دوست عزیز! توصیه می کنیم حتما از یک مشاوره کمک بگیرید.
پاسخ به نظر کاربر
ابوالفضل
سلام پدر مادرم رو دوست دارم ولی الان 17 سالمه و دوران نوجوانی با تغییرات زیادی روبرو بودم و هستم و متاسفانه هیچ آگاهی در مورد نوجوانی بع من ندادند یا درکی نداشتند من درگیر خودارضایی شدم و ... کلی مشکلات دیگه که هیج کس بهم نگفت و آگاهی درموردش نداشتم
پاسخ به نظر کاربر
فاطمه
راهکارات بدرد عمت میخوره فقط همین میتونم بگم یک عدد فردی ک از هیچگونه استقلالی بهره مند نیست
پاسخ به نظر کاربر
Aydina
پدر مادرم رو دوست دارم ولی تنفرم بهشون بیشتره پدرم زن ستیزه همش میگه مردا بالا ترن مادرمم هیچی نمیگه حرفای پدرم خیلی رو مخم میره احساس بی ارزشی میکنم
پاسخ به نظر کاربر
سوری
من هم از مادرم به شدت متنفرم. چن روزم هست به کل باهاش صحبت نمیکنم. کاش پول و شغل مناسبی داشتم که مجبور نباشم باهاش زندگی کنم.
پاسخ به نظر کاربر
هادی داغستان فر
با سلام عرض ادب و احترام. متاسفانه پدر و مادرم منو خیلی اذیتم می کنند . هرچیزی میخرم و می فروشم دخالت می کنند و کارهای منو خراب می کنند منم مجبور میشیم به سمت گناه برم و فوش بدم بهشون دارم سکته میکنم اصلا کاری کردن زندگی برام خوش نیاد . چندسال پیش زمانی که سن ۱۰ سالگی داشتم با برادر بزرگ ترم هم دست شدن منو انقدر با مشت و لگد انقدر تو سرم زدند متاسفانه منجر به بیماری تشنج شدم . هنوز هنوزه الان برادر بزرگم میبنم از ترس نمیدونم چکار کنم . تو خودم میگم نکنه بازم منو بزنه از دست خانواده ام دیگه خسته شدم . خدایا خودت از این شیاطین جان مارا نجات بده 😭😭😭😭
پاسخ به نظر کاربر
مرکز مشاوره یاسان
دکتر آسیه اناری پاسخ داد: شرایطی که از خانواده توصیف کردید، نشانه های خانواده سمی است. شیوه برخورد با خانواده سمی نیازمند آموزش است.این گونه نیست که به راحتی بتوانید این مشکل را حل کنید. ابتدا باید درباره آن آگاهی کسب کنید. فراموش نکنید هیچ کس برای نجات شما نخواهد آمد تنها نجات دهنده خود شما هستید. البته به شرطی که راه درست را پیدا کنید. در همین زمینه یک بسته آموزشی درباره نحوه برخورد با خانواده سمی توسط مرکز مشاوره یاسان تهیه شده است که می توانید آن را تهیه کنید.
پاسخ به نظر کاربر
ᵐᵃʰᶦᵗʷʷ
همیشه� یه حس خیلی بدی بهم میدن.. حس نا امیدی و تنفر ،با تمام وجود حالم بهم میخوره ازشون خیلی بی مسئولیتن ،من ک نخواستم بیام تو این دنیا اونا منو اوردن ..فقط منتظر روزی�ام ک دسم ب دهنم برسه و اونارو برای همیشه ترک کنم!
پاسخ به نظر کاربر
ارسلان
پدر و مادر بد رو باید کشت اونا دو تا موجود ضعیفن که زندگی چند نفر دیگع رو هم خراب کرد
پاسخ به نظر کاربر
یک دختر پر از کینه و نفرت اسمم شده دیونه
اعتراف کردم که چقد متنفرم ازشون ولی مثل همیشه خودشو با دعوا حق به جانب نشون دادو باز هم مقصر من بودم.مادرم باعث خیلی اتفاقا تو زندگی منه و نمیخواد اینو قبول کنه میتونست بهم بگه عقلم نرسید انقد اذییت کردم ولی هیچ وقت اینکارو نکرد،اگه بهم میگفت اشتباه کرده من انقد پر از کینه و نفرت ازخودش و خواهرام که همیشه دوست داشتنشون با پول ازشون خواستم نمیشد.شاید میتونستم ببخشم ولی من قسم خوردم که نه این دنیا ونه اون دنیا نمیبخشمشون.از نظری روحی از نظر مالی داغونم کردن و فقط به خودشون فکر کردن و من هم به باج دادن بابت دوست داشته شدن ادامه دادم.الان دیگه خسته ام از دیروز خیلی به مردن فکر میکنم واین فکر تو مغزم جا افتاده.سوالی ندارم وقتی من با ۳۵سال سن وزندگی با اینا نتونستم کینه امو و حرفامو بهشون بگم و وقتی میگم همه چی بهم میریزه شما چیکار میتونید برای من بکنید.
پاسخ به نظر کاربر
موری خان
اکثره خونواده های ایرانی همینن
پاسخ به نظر کاربر
هژی
پدر و مادرم همیشه بم میگن مابه تو شخصت دادیم و تورو با کلی درد و رنج بزرگ کردیم ولی من هیچ کدومشون رو ندیدم. آنها تا حدی ک توانستند من را تخریب کردن من هیچ وقت شبیه سن خودم نبودم(19). قبلا دچار اشتباهاتی شدم . ولی آنها هروز قضیه های گذشته رو میکوبن تو چشام منو تخریب میکنن . بعد میگن تو برامون عزیزی که متاسفانه راست نمیگن. خیلی شکستم تو خونه
پاسخ به نظر کاربر
ملیسا رنجبر
ما باید چه در بزرگ سالی و چه در کودکی قدر پدر و مادر خود را بدانیم ما در یک شبانه روز احساس هایی داریم مانند ترس کینه غم تنفر این ها احساس های منفی یک کودک هستند پس مانباید این احساس های منفی را باور کنیم
پاسخ به نظر کاربر
بی نام
همه نظرات رو خوندم اولش پر از خشم از والدین ام بودم ولی وقتی نظرات رو خوندم یه کم آروم شدم. اشتراک گذاشتن این جور مسایل به ما یادآوری می کنه که تنها نیستیم، خیلی ها مشکلات ما رو دارند، یه جا خوندم نوشته بود که همه ی ادم ها از دوران کودکی شون زخم تو ناخودآگاه شون هست منتهی با درصد های مختلف.
پاسخ به نظر کاربر
حسین باستانی
برای پدر مادرهایی که با بچه هاشون بد رفتاری میکنن براشون متاسف هستم وحالا که بچه ها از زندگی کردن باشما دلسرد شدن و کاری جز رها کردن شما ندارند نظر من برای پدر مادرها اینکه این کارهاتون رو بزارید کنار و بچه هاتون رو در آغوش بگیرید و از دل اونها در بیارید پشتیبانشون باشید و به آنها محبت کنید و مهربان باشید امیدوارم که از همین حالا پشیمون بشید واز حالا با بچه هاتون محبت کنید و مهربان باشید و پشتیبانشون بشید
پاسخ به نظر کاربر
امیر حسین
بهترین کلمه ، کلمه ی «نَه» است ، اگه خواستند بهتون زور بگن مثلاً اگه پدرت خواست بهت زور بگه و تو نَه گفتی ولی قبول نکرد، اونقدر بزن تا آدم بشه . حتما به یک ورزش رزمی بروید خیلی مفیده مثل کونگ فو و ... یادتون باشه درسته که به ما گفتند «به پدر و مادر خود نیکی کنید » ولی کامل نگفتند که دینداری بر دو پایه ی تولّی(دوستی با خدا و دوستانش) و تبریّ(دشمنی با باطل و دشمنان خدا مثل والدین سمی) استوار است. یا الله ، یا حق...
پاسخ به نظر کاربر
رویا سیمین زاده
من از مامانم متنفرم دوستم نداره بی محبت هست در مورد من حس بدی دارم اما خودش میگه اینطور نیست ولی اینطوریه متنفرمممم ازش
پاسخ به نظر کاربر
ی نفر
والدینم فکر می کنن در تنگنا گذاشتن من باعث میشه که من انسان بهتری بشم ولی با محدود کردن من هیچ اتفاق خاصی نمیفته من راه خدمو میرم با این تفاوت که اگر مجبورم کنم که نباید اون کارو انجام بدم هیچی دست گیرشون نمیشه جز دروغ . خیلی از بچه های هم سن من این طورین محدود کردن فقط دروغ دست مادر پدرا میده و تنفر از سمت ما مثل الان من که هیچ وابستگی ای به والدینم ندارم ....
پاسخ به نظر کاربر
دختری غرق شده در دنیای انیمه
مامان بابام همیشه سعی می کنن با تهدید. حرف خودشونو به من اجبار کنن همینه که ازشون متنفرم و نمی خوام از اتاقم در بیام برای همین همیشه چسبیدم به عروسکم حد عقل عروسکم همیشه با منه و حرف نمیزنه که اصا به خوام ازش ناراحت بشم . منم ی نو جوان مثل شمام در کتون می کنم:)
پاسخ به نظر کاربر
دختری غرق شده در دنیای انیمه
همیشه بچه ها دوست دارن که مادر .پدرشون بیشتر باهاشون باشه و براشون وقت بزاره اما من نمی خوام اصا ریختشونو ببینم هر جا که اونا باشن من نباید باشم
پاسخ به نظر کاربر
محدثه
من هم از مادرم متنفرم . همیشه بهم میگه تو آبروی ما رو یه روز میبری . با اینکه واقعا دختر خوبی ام و هیچ اشتباهی تو گذشته ام انجام ندادم . همیشه هم درسم خوب بوده و تو مدرسه تشویق میشدم. با هم قهر های طولانی چند روزه میکنیم و تو اون مدت بهم غذا نمیدن. شاید باور نکنید اما شده که من سه روز تمام لب به غذا نزدم . با تمام اینها فقط به مستقل شدن و مهاجرت از تهران به یه شهر دیگه فکر میکنم که دیگه هیچ وقت دستشون بهم نرسه . هیچ وقت بهم محبت نکردن . وقتی هم که بچه بودم خیلی بد منو کتک میزدن.
پاسخ به نظر کاربر
انوشیروان ظالم
بعنوان دومین پسر از خانواده پر جمعیت باید بگم که هر گندی که برادر بزرگتر بالا آورد به ضرر من تموم شد و بخاطر اون کمترین مالکیت و دارایی تو خونه برای من وجود نداره. ظاهرا والدینم فکر میکنن که من همون برادرمم و باید تقاص اشتباهات اون رو من بدم. در عین حال که حرف گوش کن ترین و نفیعترین بچه براشون بودم. این اذیتم میکنه که گفتن این حرفا بهشون باعث میشه فکر کنن من حسودم، اصلا من برادرم رو در جایگاهی نمیبینم که بهش حسودی کنم. ولی پدرم عادت داره حرفهای من رو نادیده بگیره، ارزش کارهام رو از بین ببره و من رو مسخره کنه. کاملا برعکس برادرم که هر کار کوچیکی ازش بزرگ جلوه داده میشه. واقعا حس بدی هست، و جدیدا گاهی هم از دستم در میره و کلمات خشن و توهین امیزی بهشون میگم، نه فحش، فقط تند و خشن. اما این هم من رو ناراحت میکنه و هم اونها رو و فقط به این نتیجه رسیدم که هر چه سریعتر مدتی ازشون دور باشم بلکه قدر و ارزش من رو دونستن. من از دستشون دلخورم، و حرفهایی زدن که قلبم رو شکستن. در حالی که من هر چه تو دنیای خودم داشتم براشون مضایقه نکردم، ولی اونا از من مضایقه کردن و کمترین چیزها که ارزش دادن به پسر جوان نخبه و مهندس خودشون هست رو انجام ندادن. تجربه ثابت کرده یاد دادن این چیزا بهشون غیر ممکنه، و توانایی فهم این مسائل رو ندارن متاسفانه. درختی که هنوز جوان هست امکان تغییر شکل رو داره، اما درختی که قطور و کهنه شده نیروی بیشتری برای خم شدن میخواد و با فشار زیاد میشکنه و خورد میشه. حس میکنن حق با اونهاست ولی تا اونجا که من فهمیدم اینطور نیست. البته والدین خیلی تلاش میکنن که یه زندگی ساده و خورد و خوراک برای فرزندانشون فراهم کنن، و نمیشه گفت اشتباه میکنن، اما همه چیز این نیست. خشم و توهین به پدر و مادر جواب نیست.
پاسخ به نظر کاربر
ناشناس
منم از کارای بابام متنفرم دلم میخواد خودکشی کنم خسته شدم دیگه
پاسخ به نظر کاربر
مرکز مشاوره یاسان
دوست عزیز، افکار خودکشی جزو خطوط قرمز هستند که باید فورا به روانشناس مراجعه کنید
پاسخ به نظر کاربر
نا شناس
من هم از پدر و مادرم متنفرم بابت اینکه کسی ک واقعا عاشقش بودم رو قبول نکردن و دو سال باهاشون راه اومدم ک راضیشون کنم اما تنبیه جسمی میشدم با اینکه به سن قانونی هم رسیده بودم و نمیتونم طرف مقابلم رو فراموش کنم و الان یک سالی میشه ک حتی با اینکه تو یه خونه هستیم باهاشون صحبتی نمیکنم بعضی از پدر مادر ها واقعا لیاقت پدر مادر بودن رو ندارن
پاسخ به نظر کاربر
ناشناس
این که ازشون جدا شید فایده نداره. پدر من فوت شده ولی هنوز هم ازش متنفرم و از وقتی رفته زندگیمون خیلی بهتر شده. ولی باز هم کمبود هایی که داشتم و رفتارهاش که باعث شده همه اعضا خانواده پرخاشگر و ضعیف باشند داره عذابمون میده. متاسفانه در شهرستان ما مشاور و روانشانس مناسبی هم نیست. تمام این مسائل باعث شده الان که ازدواج کردم نمیخوام بچه داشته باشیم تا یکروزی منم مثل پدرم برای اون نباشم.
پاسخ به نظر کاربر
الهه محمدی
من همیشه از مادرم بدم میاد چون مادرم همیشه به من میگه از تو شانس نیاوردم توی این زندگی و من یه جور احساس میکنم مادری ندارم
پاسخ به نظر کاربر
الهه محمدی
ولی با این حال نمیگم مادرم رو دوست ندارم چون اون مادر دلسوز و مهربانی هستش ولی بعضی موقع ها واقعا از این حرفی ک به من میزنه خیلی ناراحت میشم و حالم بد میشه وباخودم میگم مامانم من رو ترک کرده ک میگه توی زندگی از تو شانس نیاوردم
پاسخ به نظر کاربر
......
حالم از پدر و مادرم بهم میخوره بعضی موقع ها دعا میکنم کاش بمیرن کاش زودتر ۱۸ سالم بشه و از این خونه برم همش به خودم امید میدم که فقط دوسال دیگه مونده تا۱۸ سالگی بخاطر رفتاراشون خودکشی هم کردم اما فهمیدن و کلی سرزنشم کردن الانم انگار یه پرنده تو قفس زندانیم کردن و هرچی اونا میگن من باید بگم چشم،
پاسخ به نظر کاربر
......
همیشه به این فکر میکنم که از این خونه برم خارج اما همه فکر میکنن برا تحصیله من برا دوری از پدر مادرم میخوام برم خارج
پاسخ به نظر کاربر
دختر بی کس مریض
از مادرم به خاطر مریضیم متنفرم چون علت اسیب نخاعی بودنم مادرم.از پدرم بخاطر سادگی و بی مسئولیتیش ک قدر خانواده نمیدونه . هیچ کسیم ندارم تک فرزندم .
پاسخ به نظر کاربر
بدبخت
منم یه دختر 15 سالم از مادرم متنفرم حتی از اینکه باهاش زندگی میکنم متنفرم همش بهم زور میگه و فقط دستور میده همش تنبیه ام میکنه و منو نادیده میگیرن انگار نه انگار که منم یه انسانی ام هرچی پدرم از حقم دفاع میکنه فایده ای نداره همیشه دعوا دارن باهم یه چیزی بهش بگی دنیا رو برات اتیش جهنم میکنه همیشه یجوری حرف میزنه که ما مقصریم هیچکس به اندازه من بدبخت نیست حتی نمیزارن یه نفس راحتی بکشم کاش مرده بودم تا الان
پاسخ به نظر کاربر
داود
والدین ور پریده فقط بهم میپرن . چراباید شاه ماباشن
پاسخ به نظر کاربر
دلارا
مادر و پدر من دارن من رو روانی میکنن ولی از همه بیشتر مادرم داره منو روانی میکنه فقط ازم میخواد که واسش کار کنم درسته که یک فرزند باید کارای خونرو انجام بده ولی مادر من بیش از حد بهم کار میده و وقتی من یه کاری انجام بدم انکار میکنه که تو کار شاخی نکردی اگه میخواست منو انقدر عذاب بده پس چرا منو به دنیا آورد واسه همینه که من از کلمه والدین بدم میاد کاری نبود من برای والدینم انجام ندم تولد مادرم بود براش یه کیک دو طبقه خریدم و بهترین کادو ها رو بهش دادم درسته بایدم اینکارو میکردم الان اینارو گفتم نه اینکه من خوبم و این چیزا اینا رو گفتم چون دارم میگم که من این هم واسشون کار انجام میدم و هیچیم از شون نمیخوام اونا باز منو آزار و اذیت میکنن و نمیذارن من زندگی خوبی داشته باشم تولد من شد خالم واسم یه گوشی خريد ولی مادرم برام یه پیرهن گرفت من از کادوی خالم خیلی خوشم اومد ولی جلوی مادرم وانمود کردم که پیرهنی که خودش گرفترو بیشتر ازش خوشم اومد من الان ۱۴ سالمه و دارم این حرفارو میزنم حتی الانم که دارم صحبت میکنم مامانم داره بهم فحش میده اونم بخاطره اینکه یک روز کارای خونرو انجام ندادم اونم بخاطر اینکه مریض بودم انجام ندادم مامانم گفت که تو مریضم هستی باید کارای خونرو بکنی چون تو نوجوونی من بعد برگشتم به مامانم گفتم مامان گفت چیه گفتم من از همون ۶ سالگی تا الان کارای خونرو میکردم و تو بعد این همه سال الان میگی که کارای خونرو انجام بدم ولی من نتونستم فقط بخاطر اینکه سرما داشتمو سرمم خیلیی درد میکرد فقط یک روز کارای خودرو انجام ندادم ناراحت و عصبانی هستی اونم هیچ جوابی بهم نداد و رفت بعد من با خودم گفتم خدایا اگه من بزرگ شدم نمیخوام مثل مادرم شم و اگه شما ها هم بگید که مادرم داشت منو تربیت میکرد که در آینده موفق باشم اشتباهه اون فقط بخاطر خودش به من کلی کار میداد که تا صبح انجام بدم 🙁🙁🥺
پاسخ به نظر کاربر
دلارا
من این همه حرف رو زدم ولی اینو نگفتم من واقعا از پدرو مادرم متنفرم جوری که میگفتم ای کاش اونا هیچوقت نبودن و منتظرم هر چه زود تر به سن قانونی برسم و دیگه پشت سرمم نگاه نکنم و تو قلبم ازشون انقدر کینه و نفرت دارم که هیچوقت فراموش نمیکنم من سعی کردم اونارو دوست داشته باشم ولی اونا با کارایی که کردن من اصلا بچگی نکردم و الان ۱۴ سالمه و هنوز کارای زیاد خونه با منه بدبخته
پاسخ به نظر کاربر
سعید
نگران نباشین همه پدر و مادرهای ایرونی نفهمند و قدر این عشق و محبت ها رو درک نمیکنند و از ....
پاسخ به نظر کاربر
سارا حسینی
من با خانواده پدرم زندگی میکنم همش اشتباهات منو میبینن و بهم حرفای خوبی نمیزنن پدرمم بصورت خودکار به حرف اونا گوش میده و تهدید میکنه قهر میکنه الان حالت های افسردگیو بصورت فشرده دارم تجربه میکنم از 10 سالگی تا الان که 17 سالمه بجز عذاب نتونستم کامل از زندگیم لذت ببرم
پاسخ به نظر کاربر