رابطه بین کودک و والدین یکی از محافظتکنندهترین، محبتآمیزترین و پربارترین روابطی است که انسان تجربه میکند. اما برای برخی افراد این تجربه با خشم و تنفر از پدر و مادر همراه است. چنین زخمهای روانشناختی اغلب فراتر از کودکی و نوجوانی میرود و تنفر از والدین در بزرگسالی هم ادامه مییابد.
هیچ لیست جامعی از روشهایی که کودک ممکن است توسط آنها از لحاظ احساسی لطمه ببیند، وجود ندارد اما به طور کلی دلایلی که کودک به خاطر آن ممکن است از مادر و پدرش متنفر شود شامل موارد زیر میشود:
1. حضور نداشتن فیزیکی و احساسی والدین. ممکن است آنها نه بهطور عمدی بلکه تحت تاثیر نقطهضعفها و کمبودهای احساسی خود از فرزندانشان غفلت کنند.
2. آزار جسمی، ذهنی یا سواستفاده جنسی
3. حمایت نکردن والدین از کودک در برابر زورگویی یا سواستفاده
4. اطمینانخاطر ندادن به کودک برای اینکه کودک احساس کند ارزشمند است و لیاقت دوست داشته شدن را دارد.
5. انتظار بیش از حد از کودک یا کنترل بیش از اندازه او
6. برچسب زدن به کودک به دلیل داشتن روحیه حساس
7. انتقاد مداوم از کودک
8. حمایت نکردن والدین از فرزندان برای دنبال کردن یک رابطهی عاشقانه، سبک زندگی یا انتخاب شغل
برای ارزیابی اینکه آیا پدر و مادر سمی داشته اید یا نه می توانید تست "آیا والدینم سمی هستند؟" را انجام دهید.
تنفر از والدین در بزرگسالی عواقب ویرانگری دارد. افرادی به هر دلیلی که از پدر یا مادر خود عصبانی هستند آگاهانه یا ناآگاهانه ممکن است:
گذشته را رها نمیکنند و نمیتوانند برای خوشحالی خودشان کاری انجام دهند
نمیتوانند احساسات خود را بروز دهند در نتیجه در حفظ روابط صمیمانه به مشکل میخورند
اعتماد به نفس ندارند. به اینکه آیا ارزشمند و خواستنی هستند شک دارند و فرصتهای زندگیشان را خراب میکنند
همان کارها و رفتارهایی را با فرزندان خودشان میکنند که والدینشان با آنها کرده بودند. بنابراین، چرخه درد عاطفی را ادامه میدهند
بدون اینکه موفقیتهایشان در زندگی را در نظر بگیرند، به خودکشی فکر میکنند
برای مشاهده جزئیات بسته آموزشی روی عکس کلیک کنید
چگونه میتوان از بند احساسات دردناک گذشته رها شد وقتی هنوز عوامل این درد (والدین)، بخشی از زندگی فعلی شما هستند؟
هدف از راهکارهایی که در ادامه به آنها اشاره میکنیم این است که به شما کمک کنند تا خشم و تنفر از والدین را رها کرده و زندگی خود را پس بگیرید. با این حال، هیچ راهی وجود ندارد که برای همه مناسب باشد. هر رابطهای متفاوت است و عوامل پیچیده بیشماری را شامل میشود. لطفاً از مواردی که برای شما مفید است استفاده کنید و بقیه موارد را کنار بگذارید.
1. به خشم خود از والدین اعتراف کنید: شاید در برههای از زندگی، انکار وضعیت تنها راهکار شما بود. شما بدون پنهان کردن دردتان از دیگران و حتی از خودتان نمیتوانستید زندگی روزمرهتان را پیش ببرید. اما در نهایت، باید خود را با ناامیدی شدید از نداشتن رابطهای مطلوب با والدین وفق دهید. اولین قدم برای رهایی از گذشته، تأیید ماهیت غم انگیز گذشته خود با والدین و درک این موضوع است که حق دارید عصبانی باشید. البته به این دلیل که شکست خوردهاید نباید تقصیر را به گردن کسی دیگری بیندازیم و انگشت اتهام را سمت دیگران بگیریم.
آنچه در گذشته اتفاق افتاده است نتیجه یک آسیب بین نسلی است. شاید والدین شما نیز در دوران کودکی با شرایط مشابهی روبرو شده اند و این تنها رفتاری است که آنها یاد گرفتهاند.
کنار گذاشتن گذشته به نفع شماست و اینکار را به خاطر خود انجام میدهید نه بخاطر فرد دیگری. شما صاحب داستان خود هستید و حق دارید آن را بگویید. هرچه بیشتر بتوانید درباره تنفر از پدر و مادر خود با اعضای خانواده، دوستان صمیمی یا درمانگران صحبت کنید، راحتتر میتوانید خشم از والدین را رها کنید و به زندگی ادامه دهید.
2. در مورد صدمهای که دیدهاید با دیگران صحبت کنید: صحبت با والدین در مورد اتفاقات کودکی شما که باعث صدمات عاطفی آزگار شده است می تواند یکی از قدرتمندترین و شفابخشترین گفتگوها باشد. شاید شما در بزرگسالی بتوانید کودکان درون والدین خود که زمانی جوان و درمانده بودند را ببینید.
البته این راهکار همیشه ممکن نیست. بعضی والدین حالت تدافعی بیشتری دارند و ممکن است هرگز به آنچه انجام دادهاند، اعتراف نکنند. آنها تقریباً میدانند که شما را ناکام گذاشتهاند و احساس گناه احتمالاً باعث میشود آنها حالت دفاعی بیشتری داشته باشند.
تلاش برای متقاعد کردن آنها به اینکه مرتکب اشتباه شدهاند، فایدهای ندارد. گاهی اوقات، هرگز نمیتوان عدالت را برقرار کرد و شما باید راههای دیگری پیدا کنید تا خود را با گذشته وفق دهید. از مقایسه آنچه شما در کودکی داشتهاید و آنچه دیگران داشتهاند، دست بردارید.
3. حد و مرز برای والدین خود مشخص کنید: شما میتوانید جرئت داشته باشید و برای والدین خود حد و مرزهایی تعیین کنید. در دوران کودکی نمیتوانستید از خانه و خانواده فرار کنید یا برای دفاع از خود دیواری دورتان بکشید. اما به عنوان یک فرد بالغ مستقل، توانایی نه گفتن، دور شدن و به حداقل رساندن ارتباط با آنها را دارید.
در ابتدا، از انجام اینکار احساس ناراحتی میکنید. والدین شما احتمالاً با انتقاد کردن و ایجاد احساس عذاب وجدان در شما، در برابر این تغییر مقاومت میکنند. اما میتوانید راهی پیدا کنید که به آنها بگویید باید با احترام با شما رفتار کنند و دیگر نمیتوانند بر تصمیمات مهم زندگی شما تأثیر بگذارند.
از همه مهمتر، شما باید به تواناییهای خود در ایستادن روی پای خود ایمان داشته باشید. به محض تعیین حد و مرزها، باید کاری کنید تا هر دو طرف مسئولیتپذیر باشند. اگر آنها نتوانند به نیازتان به تنهایی و خودمختاری احترام بگذارند، می توانید تعامل و ارتباط با آنها را محدود کنید.
اگرچه در ابتدا این کار سخت به نظر میرسد، اما نفع بیشتری دارد. همچنین لازم نیست که برای همیشه باشد. گاهی اوقات، فقط با محدود کردن تماس برای یک دوره زمانی، به خود زمان و فضا میدهید تا نظم و ترتیب و اعتماد به نفس خود را بدست آورید.
4. به خود عشق بورزید: در پایان، شما میخواهید از پل کینه و تنفر از پدر و مادر عبور کنید و به آرامش برسید. اما هر چقدر که این حرف کلیشهای بنظر برسد، شما ابتدا باید خودتان را دوست داشته باشید، خوبیها، بدیها و توانایی خود برای دوست داشتن و عصبانیت خود نسبت به دیگران را بپذیرید. شما باید خود را بخاطر ناتوانی در بخشش دیگران ببخشید. شما سزاوار زندگی بدون بار عاطفی منفی هستید.
وقتی قلب خود را به روی فردا باز میکنید، به تدریج خواهید فهمید که دیگر تحت تأثیر تجربیات گذشته نیستید. با یک رویکرد آگاهانه برای کنترل خشم و عصبانیت نسبت به والدین، احساس می کنید، سرانجام میتوانید روابط خود با آنها را بر پایه احترام و درک متقابل ترمیم کنید.
اگر کاری که انجام میدهید باعث شود تا عاشقانه والدین خود را دوست بدارید، پس این راه ارزشش را داشت. در غیر این صورت، میدانید که تلاش کردهاید و اصلا احساس پشیمانی نخواهید کرد.
5. خودشناسی و یادگیری مهارتهای فردی: قطعاً خودشناسی و یادگیری مهارتهای فردی و ارتباطی می تواند در فرآیند پذیرش آنچه در کودکی شما اتقاق افتاده است و فراموش کردن رفتارهای والدین به شما کمک کند.
6. از یک روانشناس و درمانگر کمک بگیرید: کمک یک روانشناس متخصص در روند فرو خوردن خشم از مادر و پدر و فراموش کردن گذشته ای که والدین برای شما رقم زدهاند می تواند بسیار تسهیل کننده باشد. اگر همه این احساسات را تجربه میکنید، نگران نباشید. شما میتوانید به خودتان کمک کنید. یـــاســان با داشتن بهترین متخصصان روانشناسی کشور امکان ارائه مشاوره آنلاین و حضوری را برای شما فراهم کرده است. برای دریافت وقت مشاوره و ارزیابی کلیک کنید.
همچنین دکتر آسیه اناری، روانشناس بالینی در بسته آموزشی "مقابله با آسیبهای والدین سمی؟" به شما کمک می کند که از این شرایط خارج شوید. برای مشاهده بسته آموزشی والدین سمی؛ آسیبها، مقابله و درمان کلیک کنید.
1. حضور نداشتن فیزیکی و احساسی والدین: ممکن است آنها نه بهطور عمدی بلکه تحت تاثیر نقطهضعفها و کمبودهای احساسی خود از فرزندانشان غفلت کنند.
2. آزار جسمی، ذهنی یا سواستفاده جنسی
3. حمایت نکردن والدین از کودک در برابر زورگویی یا سواستفاده
4. اطمینانخاطر ندادن به کودک برای اینکه کودک احساس کند ارزشمند است و لیاقت دوست داشته شدن را دارد.
5. ادامه مطلب را در سایت مرکز مشاوره یاسان بخوانید.
1. گذشته را رها نمیکنند و نمیتوانند برای خوشحالی خودشان کاری انجام دهند
2. نمیتوانند احساسات خود را بروز دهند در نتیجه در حفظ روابط صمیمانه به مشکل میخورند
3. اعتماد به نفس ندارند. به اینکه آیا ارزشمند و خواستنی هستند شک دارند و فرصتهای زندگیشان را خراب میکنند
4. ادامه در سایت مرکز مشاوره یاسان
1. به خشم خود از والدین اعتراف کنید
2. در مورد صدمهای که دیدهاید با دیگران صحبت کنید
نظرات کاربران
نانا جواهری
پسرم با تمام محبتهایی که بهش کردم میگه ازت متنفرم
پاسخ به نظر کاربر
مدیر سایت
مادر عزیز! قطعاَ شنیدن این حرف از زبان فرزندتان خیلی دردناک است به شما حق میدهیم ناراحت شوید، اما سعی کنید مقابله به مثل نکنید و حرفهایی مثل "شیرم رو حلالت نمیکنم" یا "من این همه برات زحمت کشیدم" را به پسرتان نگوید. در عوض سعی کنید با آرامش و مدارای بیشتری رفتار کنید و در عین حال خود را سرگرمی کنید تا با افکار آزار دهند خود را مشغول نکنید. در نهایت اینکه می توانید از شخصی که مورد قبول شما و فرزندتان هست، کمک بگیرید تا با پسرتان صحبت کند و علت این رفتارش رو جویا شود.
پاسخ به نظر کاربر
ناشناس
به جای ادای مظلوما رو درآوردن بشینید ببینید چیکار کردید که اون فکر کرده که باید این حرفو بزنه.
پاسخ به نظر کاربر
عالی
پاسخ به نظر کاربر
جای خالی
والدینم از بچگی سهل انگاری می کردن و من همیشه متوجه داشتن رابطشون می شدم. این در من تاثیر گذاشت و بلوغ زودرس شدم. در صورتی که چیزی از خودارضایی نمی دانستم این عمل را از مادرم یاد گرفتم. اخر والدینم خیلی سهل انگار بودند و هستند. برای همین هم به این گناه کشیده شدم این گناه به قدری در من تاثیر بد داشت که کودکی پر استرسی داشتم و همچنین دچار ضعف حافظه ی شدید شدم. تازه ترک کردن این عادت هم مشکل دیگری برایم شد. به طوری که روزانه خودم را لعنت می کنم. من از آنها متنفرم. نمی توانم بگویم آنها من را بزرگ کرده اند. نسبت بهشان بی حس و عاری از هرگونه احساسی هستم در شرایط من حکم چیست ؟ اگر اشتباه می کنم لطفا به من بگویید تا با این حس کنار بیایم.
پاسخ به نظر کاربر
مدیر سایت
دوست عزیز! شرایط شما قابل درک است. این احساسات با توجه به شرایطی که تجربه کردید، طبیعی است اما قطعاً بر روی زندگی شخصی، اجتماعی و روابط شما تاثیر منفی میگذارد. توصیه ما این است که در اولین فرصت به یک روانشناس مراجعه کنید تا به کمک او بتوانید آسیبهای دوران کودکی خود را درمان کنید. لطفاً این مسئله را جدی بگیرید.
پاسخ به نظر کاربر
حامد
من هم از پدر و مادرم متنفرم نمیتونم تحملشون کنم نمی دانم باید چه کار کنم خدا یا به من فراموشی عطا کن
پاسخ به نظر کاربر
مهدیه صادقی
من از مادر پدرم متنفرم و انقدر زیاد متنفرم ازشون که فقط منتظرم با سن قانونی برسم و برم به زندگی خودم برسم ، مطمئنم وقتی اون روز برسه دیگه حتی نگاهشون هم نمیکنم .. گاهی اوقات میگم ای کاش اصلا مادر پدر نداشتم ازشون متنفرم تو دل و قلبم کینه ای ازشون دارم که قابل گفتار نیست من نیاز به هیچکدوم از کارهاشون ندارم .. 💔
پاسخ به نظر کاربر
سمیرا
پدر و مادر من رو تنبیه جسمی میکردن و نمیتونم خاطرات تلخم رو فراموش کنم و اون هارو مسبب ضعف های روانیم میدونم و دوست دارم حافظهم رو از دست بدم تا اون لحظات دیگه برام تداعی نشن و همیشه به این فکر میکنم اگر طور بهتر و با روش های مناسب تربیت میشدم سرنوشت دیگه ای داشتم و به خاطر تنبیه ها و کوتاهی ها و تحقیر هایی که در حقم شده از اون ها نفرت دارم.
پاسخ به نظر کاربر
مدیر سایت
دوست عزیز بسیار متاسفیم و امید واریم مواردی که در این مطلب آمده برای شما مفید باشد. البته به شما توصیه می کنیم حتما از روانشناس یا مشاور کمک بگیرید. چراکه چنین گذشته ای قطعا تاثیر منفی بر زندگی فعلی شما خواهد.
پاسخ به نظر کاربر
مبینا
من از پدر مادرم متنفرمم من بچه که بودم متوجه حتا رابطه اونها میشدم حالا اینا به کنار که باخودم راه اومدم اونا هیچوقت منو درک نمیکردن و نمیکنن خستم شدم به مولا از مادرم آنقدر متنفرم که میشه گفت چرا اونها همیشه بدترین صدمه هارو به من زدن بدترینشون ولی اینجا فقد یکی بود که همیشه درکم میکرد اونم خواهرم بود که اگر نبود من دق می کردم از دست اینا
پاسخ به نظر کاربر